به گونهای که میتوان به جرأت گفت ما ایرانیان حیات معنوی و فکری خود را وامدار این هجرت و پیامدهای آن هستیم. همانگونه که میدانید ما مردم ایران قبل از اسلام ملتی موحد و متمدن بودیم و در میان سایر ملل باستان، ایرانیان به یگانهپرستی شهرت داشتند. با ورود اسلام به ایران، ایرانیان هوشمندانه اسلام را پذیرفتند اما مانند برخی ملتها شناسنامه و هویت خود را عوض نکردند. پذیرش اسلام در ایران یکباره رخ نداد و تدریجی بود. این فرصتی بود برای انتقال فرهنگ و تمدن ایران به جهان اسلام که اوج آن در قرون سوم و چهارم آشکار شد؛ یعنی زمانی که ایران مبدل به یکی از مهمترین کانونهای تمدن اسلام شد.
این نکته حائز اهمیت است که عنصر ایرانی با حفظ هویت خود اسلام را پذیرفت و خدمات شایانی به تمدن اسلام کرد، به گونهای که تمدن نوپای اسلام بر درخت کهنسال تمدن ایرانی جوانه زد. اسلام اگرچه به زبان عربی وارد ایران شد ولی با زبان فارسی گسترش یافت. زبان فارسی، زبان دوم جهان اسلام است و زبان اول عرفان. این نشان میدهد که عنصر ایرانی چگونه هویت مذهبی خود را با هویت ملی به ویژه شاخصه مهم هویتی آن، یعنی زبان فارسی درآمیخت. قبل از هجرت امامرضا(ع) به ایران، در برخی مناطق ایران، تشیع به صورت کانونهای قوی و مستحکم وجود داشت. ازجمله قم، ری، طبرستان و خراسان که به دلیل دور بودن از پایتخت خلافت عباسی (بغداد)، مرکز علویان و مخالفان حکومت اموی و عباسی بودند. خاستگاه اولیه تشیع، ایران نبود بلکه در عصر رسول اکرم(ص) هسته اولیه آن به عنوان پیروان حضرتعلی(ع) و معتقدان به امامت و خلافت ایشان از طریق نص بودن پایهگذاری شد. بنابراین برخلاف برخی از گفتههای بیپایه که ایرانیان مبدع تشیع بودهاند، باید گفت که پیدایی تشیع هیچ ارتباطی با کنش یا واکنش روح ایرانی ندارد اما توسعه و استمرار تشیع و حفظ مکتب اهلبیت(ع) با عنصر ایرانی و ایرانیان بستگی تام دارد.
تشیع از نظر جغرافیایی از مدینه آغاز شد اما در ایران گسترش یافت و ایران را مبدل به کانون بزرگ تشیع و دوستداران اهلبیت(ع) در جهان اسلام کرد. علاقه ایرانیان به اهلبیت(ع) از صدر اسلام مثالزدنی است، حتی میان اهل سنت ایرانی، عشق و علاقه به اهلبیت(ع) موج میزند. برای نمونه در بیشتر کتابهای «صحاح سته» از جمله سنن نسایی که کتابی منحصربه فرد درباره خصایص و فضایل امامعلی(ع) نوشته است، میتوان این را مشاهده کرد . در همین جا شایسته است برای تجلیل از عنصر فکری و دینی ایرانی اشاره کنم که بیشتر نویسندگان صحاح سته ازجمله صحیح بخاری، سنن ابو داوود سجستانی، سنن ابنماجه و سنن نسایی و ترمذی، ایرانی بودند که به ترتیب از نقاطی چون بخارا، سیستان، قزوین و خراسان برخاسته بودند. با توجه به پیشینهای که ذکر شد، باید گفت که عشق بین عنصر ایرانی و اهلبیت(ع)، یکجانبه نبوده است.
همانگونه که ایرانیان به اهلبیت(ع) عشق میورزیدند، اهلبیت(ع) نیز ایرانیان را دوست داشتند و نشانه آن را در مسیر هجرت امامرضا(ع) از مدینه به مرو میتوان مشاهده کرد. استقبال مردم ایران از امامرضا(ع) در نیشابور مثالزدنی است. خوشبختانه از ورود امامرضا(ع) به نیشابور گزارشهای متعددی در منابع و کتابهای تاریخی به چشم میخورد و در میان قدمگاههای منسوب به امامرضا(ع) در ایران، قدمگاه نیشابور یکی از معتبرترین قدمگاههای بازمانده از ایشان است. امامرضا(ع) هنگامی که حدیث «سلسلهالذهب» را در نیشابور بیان کردند، بیش از هزار نفر آن را مکتوب و سپس منتشر ساختند. با ورود امامرضا(ع) به خراسان بزرگ و پایگاه فرهنگی آن روز جهان اسلام، یعنی مرو، تحول چشمگیری در گسترش فرهنگ تشیع و اهلبیت(ع) در ایران شکل گرفت و امامرضا(ع) با پذیرش هوشمندانه ولایتعهدی مأمون خلیفه عباسی توانست مکتب تشیع را در لایههای پنهان و آشکار جامعه ایرانی نفوذ دهد. تشکیل جلسات مناظره و گفتوگوی امامرضا(ع) با دانشمندان سایر ادیان و مکاتب منجر به انتقال فرهنگ اهلبیت(ع) در ایران شد و مظلومیت اهلبیت(ع) برای ایرانیان آشکارتر شد.
پس از هجرت امامرضا(ع) به ایران مهاجرتهای گستردهای از سوی سادات و علویان به ایران صورت گرفت که ازجمله آنها میتوان به هجرت گسترده سادات علوی به رهبری احمدبنموسیکاظم و برادرانش حسین و محمد، اشاره کرد. در کتابهای تاریخی تعداد همراهان و امامزادگان با ایشان را بیش از 3500 تا 7هزار نفر ذکر کردهاند. برخی از امامزادگان ایالت فارس و استانهای همجوار از پراکنده شدگان این هجرتند که توسط مامون و لشکریانش، بهشهادت رسیدند. همچنین باید به هجرت حضرت فاطمهمعصومه(س) به ایران که پس از ورود امامرضا(ع) به مرو انجام شد - که شرح آن در منابع تاریخی آمده است- اشاره کرد. این هجرتها باعث گسترش تشیع و دوام آن در ایران شد، به گونهای که ما بعدها شاهد تشکیل حکومتهای شیعی توسط سادات و علویان در طبرستان بودیم و حکومتهایی چون آلبویه، سربداران و مرعشیان توانستند زمینههای آشنایی بسیاری از ایرانیان با فرهنگ اهلبیت(ع) را فراهم سازند و از طرفی هم سبب گسترش روزافزون آیین تشیع در میان ایرانیان شدند. ناگفته نماند که ایرانیان مسلمان، بهویژه شیعیان و دوستداران اهلبیت(ع) خدمات بسیاری به فرهنگ و تمدن ایران و اسلام کردند.
این نکته را در پایان اضافه کنم که مؤلفان 4کتاب اصلی شیعه که به کتابهای چهارگانه شهرت دارند همگی ایرانی هستند، مانند محمدبنیعقوب کلینی (درگذشته به سال 329 هـ.ق) صاحب اصول کافی، از قریه کلین شهرری بود و محمدبن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق، مؤلف کتاب «من لایحضرالفقیه» از اهالی قم بوده است. نیز ابوجعفر شیخ طوسی (460- 385 هـ.ق) معروف به شیخ الطائفه امامیه، مؤلف 2کتاب گرانسنگ «تهذیب الاحکام» و «استبصار» ، از اهالی طوس خراسان بود. برای ما ایرانیان باعث بسی افتخار است که بسیاری از بزرگان و دانشمندان جهان اسلام ایرانی هستند. شاید به جرأت بتوان گفت که اگر اسلام به ایران وارد نمیشد، دامنه جهانی نمییافت و نقش ایرانیان در گسترش اسلام و فرهنگ اهلبیت(ع) در طول تاریخ مثلازدنی است. بنابر این، ورود امامرضا(ع) به ایران، بر حیات معنوی ما ایرانیان تأثیر شگرفی گذاشت و ایران را مبدل به کانون تشیع و معارف اهلبیت (ع) در جهان کرد.